LogoLogoLogoLogo
  • صفحه اصلی
  • آهن و فولاد
  • سنگ آهن و معادن
  • فلزات پایه
  • نظرها و دیدگاه ها
  • LME
  • اشتراک ماهنامه
  • تماس با ما
  • استخدام

اولین و پرمخاطب ترین نشریه تخصصی صنایع فلزی و معدنی
(از سال 1384 )
اخبار و تحلیل های صنایع آهن و فولاد، آلومینیوم، مس، سرب و روی، معادن و...

با حضور مدیرعامل شرکت ملی صنایع مس ایران؛ تفاهم‌نامه اجرای فاضلاب در ۵ شهر استان کرمان به امضا رسید
دی ۲۸, ۱۴۰۲
موفقیت “فکور صنعت” در راه اندازی اولین ARC کوره قوس الکتریکی توسعه آهن و فولاد گل گهر
دی ۲۸, ۱۴۰۲
نمایش همه

آیا “افسانه ظرفیت اضافی فولاد” صحت دارد؟

دی ۲۸, ۱۴۰۲
موضوعات
  • آهن و فولاد
  • اخبار
  • مطالب ماهنامه
برچسب ها
  • #تغییر_ظرفیت_بر_پایه_سیاست_گذاری
  • #فولاد_سبز
  • #مازاد-ظرفیت_فولاد
  • گروه رسانه‌ای پردازش

تحلیلی در مورد تغییر ماهیت ظرفیت فولاد و لزوم انعطاف‌پذیری مازاد فولاد


آیا “افسانه ظرفیت اضافی فولاد” صحت دارد؟

ظرفیت را نمی‌توان ازاعداد سطح بالا درک کرد و بایدبه اجزای تشکیل‌دهنده آن تقسیم شود و نسبت به تقاضا، هم ساختاری و هم چرخه‌ای برای نتیجه‌گیری مناسب ارزیابی کرد.

برای مثال،درحالی‌که ظرفیت‌های زیادی در آسیا در پنج سال گذشته ایجاد شده است، در مقایسه با رشد تقاضا در منطقه، این افزایش تا حدودی محافظه‌کارانه بوده است.

گروه رسانه‌ای پردازش – شناخت ساختار هزینه فولاد برای اظهار نظر در مورد وضعیت ظرفیت بسیار مهم است. در واقع، تصمیم‌گیری‌ها در موردنحوهاستفاده از ظرفیت در کل چرخه با درنظر گرفتن آینده کربن‌زدایی‌شده تغییر خواهد کرد چون ساختار هزینه‌ها تغییرمی‌کند. این موضوع پیامدهایی بر نحوه نگرش به ظرفیت خواهد داشت.

انعطاف‌پذیری در سراسر “سیستم” فولاد در سطح شرکتی، کشوری، منطقه‌ای و جهانی، کلید تضمین شکل‌گیری قیمت مناسب است.در این راستا، “مازاد ظرفیت (over-capacity)” (پدیده‌ای بلندمدت است که زمانی وجود دارد که بازده بالقوه‌ای که می‌تواند در شرایط عملیاتی عادی وجود داشته باشد با سطح هدف تولید در شیلات مانند حداکثر بازده اقتصادی یا حداکثر بازده پایدار متفاوت باشد)هم در سطح فولادخام و هم در سطح پایین‌دستی برای تأمین این انعطاف‌پذیری مهم هستند. اقداماتی که انعطاف‌پذیری را محدود می‌کنند (مانند محدودیت‌های تجاری، محدودیت‌های ظرفیت بر پایه سیاست‌گذاری، تحریم‌ها، تنگناهای لجستیکی و…) احتمالاً به تأثیرات مخربی بر بازار فولاد منجر می‌شوند.

ظرفیت پایین‌دستی مازاد (over) و بیش از ظرفیتی که می‌تواند توسط فولادخام موجودتامین شود، بایدبه‌عنوان “ظرفیتغیرقابل‌دسترس (inaccessible capacity)”طبقه‌بندی شود نه “ظرفیت اضافی (excess capacity)”. فولادخام نقطه مناسبی برای اندازه‌گیری ظرفیت و نرخ استفاده از ظرفیت است.

افسانه ظرفیت اضافی فولاد

ظرفیت اضافیبه‌عنوان مشکل اصلی صنعت فولادمعرفی می‌شود، اماتجزیه‌وتحلیل داده‌های ظرفیت و تولید در سطح جهانی، همراه با شناخت عملیات و ساختار هزینه ذاتی کارخانه فولاد، این را تایید نمی‌کند. در واقع، به‌ نظر می‌رسد صنعت فولاد به‌خوبی ساختار یافته است که به‌طور کلی یک صنعت بسیار رقابتی و خوب مدیریت‌شده را نشان می‌دهد.

ظرفیت فولاد را نمی‌توان از یک عدد سطح بالا فهمید؛ این مفهوم پیچیده‌ای است. کارخانه‌های منفرد تولید فولاد دارای ظرفیت نامی هستند و برای تعریف ظرفیت یک کارخانه معمولاً از فولادخام استفاده می‌شود، اما عوامل مختلفی توانایی دستیابی به این ظرفیت را محدود می‌کنند که برای اطلاع از ظرفیت واقعی یک کارخانه فولاد باید شناخته شوند.عواملی که بر این ظرفیت”بهینه‌‌شده هزینه” تأثیر می‌گذارند عبارتند از:

  1. ساختار هزینه ذاتی یک کارخانه فولاد (یعنی “مازاد ظرفیت” لازم)
  2. محدودیت‌های فیزیکی، کیفی یا ورودی (یعنی ظرفیت غیرقابل‌دسترس)
  3. سیاست‌گذاری (یعنی ظرفیت محدودشده)

بدون درنظر گرفتن این عوامل در آغاز، نمی‌توان در مورد وضعیت ظرفیت یا نرخ استفاده از ظرفیت از نظر تأثیر واقعی آن بر شرایط بازار اظهار نظر کرد.


شکل (۱)- “مازاد ظرفیت” لازم نقش خود را در سال ۲۰۲۱ به‌خوبی ایفا کرد و آینده کاملا متعادل به نظر می‌رسد.
منبع: چشم‌انداز بازار فولادخام CRU: OECD (2022)، “ظرفیت تولید فولاد بر اساس اقتصاد”، آمار OECD در مورد سنجش جهانی شدن (پایگاه داده)؛ ارائه توسط دبیرخانه در مورد آخرین تحولات ظرفیت فولادسازی در نود و دومین جلسه کمیته فولاد

توضیح اینکه، نمودار L-H (شکل ۱) تأثیر این سه عامل را بر ظرفیت در سال ۲۰۲۱ نشان می‌دهد. طبق آمار OECD، ظرفیت فولاد خام جهان دو هزار و ۴۳۱ میلیون تن بوده است و معمولاً این میزان با تولید فولادخام جهان در سال به میزان ۱۹۱۰ میلیون تن مقایسه می‌شود، حاکی از “ظرفیت اضافی” تقریبا ۵۲۱ میلیون تن یا حدود ۲۱ درصد می‌باشد که خیلی بزرگ به نظر می‌رسد. اما این مقایسه محدودیت‌های سیاست‌گذاری ظرفیت، برای مثال ناشی از ETS اتحادیه اروپا و محدودیت‌های فصل گرمایش زمستانی چین را درنظر نمی‌گیرد، ولی تحریم‌های ایران را نیز می‌توان در اینجا اضافه کرد؛ ظرفیت غیرقابل‌دسترس و مهم‌تر از همه،“مازاد ظرفیت” ناشی از ساختار هزینه ذاتی یک کارخانه فولاد.

هنگامی‌که این موارد درنظر گرفته شوند، صنعت کاملا متعادل به‌نظر می‌رسد و در واقع، “مازاد ظرفیت” لازم که وجود دارد،تابعی ازساختار هزینه اساسینقش خود را به‌خوبی ایفا می‌کند و به تولید امکان می‌دهد تا برای تطبیق با قله‌های سه ماهه تقاضا منعطف باشد.

با نگاهی دورتر، بر اساس سناریوهای ظرفیت‌سازی بالا و پایین OECD و پیش‌بینی‌های CRU برای تولید فولادخام، حتی در مورد ظرفیت‌سازی بالا، پیش‌بینی می‌شود که نرخ استفاده از ظرفیت “بهینه‌شده هزینه”، حتی قبل از درنظر گرفتن قابلیت بستن کارخانه‌ها (و مورد انتظار) در طی چند سال آینده در سطوح تاریخی اخیر باقی بماند.

بنابراین، در سطح جهانی، انتظار می‌رود ظرفیت و تقاضای فولاد بسیار متعادل بماند و صنعت فولاد (یک بخش بسیار رقابتی و پویا) به‌نظر می‌رسد بسیار قادر به مدیریت وضعیت ظرفیت خود می‌باشد.

آیا ظرفیت اضافی در پایین‌دست فولاد خام وجود دارد؟

قیمت‌های فولاد به میزان زیادی به موازاتهم حرکت کرده و مردم به‌طور کلیدر مورد “بازار فولاد” صحبت می‌کنند،شرایطی که فرض می‌شود به‌طور گسترده‌ای همه محصولات فولادی را شامل می‌شود. یعنی، گرچه بخش محصول، تغییرات منطقه‌ای و مسیر فرآیند می‌توانند لحاظ گردند، معمولاً قیمت محصولات فولادی باهم بالا و پایین می‌شوند، همان‌طورکه در نمودار سمت چپ (L-H) (شکل ۲) برای طیفی از محصولات فولادی نشان داده شده است.همبستگی‌های خاص برای گالوانیزه گرم (HDG) و میلگرد آجدار در مقابل کلاف نورد گرم (HRC) در نمودار سمت راست (R-H) نشان داده شده است.

نمودار R-H به ما نشان می‌دهد که قیمت‌های HDG، میلگرد آجدار و HRC همبستگی نزدیکی با هم دارند. آمار مشابه برایسایر محصولات،که در شکل (۳)آورده شده است،همین امر را برای طیف وسیعی از محصولات نشان می‌دهد.

این واقعیت که قیمت‌های محصولات فولادیهمبستگی نزدیکی با هم دارند(شکل۳) نشان می‌دهد کهبازار فولادکاملاً به هم مرتبط است و مهم‌تر از آن، انعطاف‌پذیری کافی در سیستم گسترده‌تر برای پاسخگویی به پویایی‌های مختلف عرضه و تقاضا در بخش‌های مختلف محصول وجود دارد. به این معنی که پویایی ضعیف‌تر عرضه و تقاضا در یک بخش محصول شاهد کاهش قیمت‌ها خواهد بود، اما بازار می‌تواند به سرعتواکنش نشان دهد تافولادخام موجود را به سایر بخش‌های محصولسوق دهد، به‌طوری‌کهقیمت‌ها به حالت تعادل بازگردند(توجه شود به درنظر گرفتن تفاوت معمول محصول که اغلب توسطهزینههدایت می‌شود).

یعنی، درحالی‌کهانعطاف‌پذیری کافی درسیستم گسترده‌تر فولاد وجود دارد،مازاد ظرفیت در یک بخش محصول پایین‌دستی نمی‌بایستی به کاهش ساختاری قیمت‌ها در آن بخش منجر شود؛ در عوض، فولادخام موجود به سادگی به‌ جایی که سودآوری بالاتر است سوق پیدا خواهد کرد. اینکه قیمت‌های ماهانه فولاد در بالا در طی یک دوره زمانی طولانی همبستگی نزدیک داشته‌اند، گواه این واقعیت است که این فرآیند تصمیم‌گیری یکی از ویژگی‌های پویای بازار فولاد بوده و باقی می‌ماند و در واقع، مازاد ظرفیتپایین‌دستی به این انعطاف‌پذیری کمک می‌کند.

     انعطاف‌پذیری لزوماً در هر کارخانه فولادی وجود ندارد، اما باید در سراسر “اکوسیستم” فولادسازی در سطح کشوری، منطقه‌ای یا حتی جهانی قابل دسترس باشد. برعکس، در موارد افراطی که این انعطاف‌پذیری وجود ندارد یا به‌شدت محدود شده است، به دلیل محدودیت‌های تجاری، محدودیت‌های ظرفیت بر پایه سیاست‌گذاری‌ها، تحریم‌ها، تنگناهای لجستیکی و… آنگاه عدم تعادل عرضه‌وتقاضای موضعی و افراط قیمت‌ها بیشتر خود را آشکار می‌کنند.

مطالعه موردی ایجاد ظرفیت بازار-محور

در پاسخ به تهدیدات رقابتی ناشی از واردات خودرو، دهه ۱۹۹۰ شاهد تغییر عمده‌ای در بخش خودرو اروپا از استفاده از بستر نورد سردشده (CRC)به بستر پوشش داده شده (HDG) برای بدنه ظاهری خودرو (BIW) بود که محافظت در برابر خوردگی بهتر ارائه می‌داد. در واقع، هر شرکت فولاد تامین‌کننده بخش خودرو، نیاز به ایجاد ظرفیت مناسب را احساس می‌کرد، نه تنها برای پاسخگویی به تقاضای رو به رشد خاص، بلکه همچنین برای محافظت از سبد خودروهای گسترده‌تر خود (یعنی مواد گالوانیزه برای BIW به‌عنوان یک لازمه ورود عملی برای همه عرضه‌ها تلقی می‌شد؛اگر نمی‌توانستید آن را تامین کنید تمام فروش خودرو را از دست می‌دادید). زنجیره‌های تامین فولاد با پوشش آلی (OCS) دچار تغییر مشابهی شدند و هم‌چنین از بستر CRC به بستر HDG حرکت کردند. این وضعیت شروع ساخت خط HDG و سرخوشی ارتقاء در اروپا شد. اما، شرکت‌های فولادی در منطقه به درستی از قابلیتظرفیت‌سازی مازاد قابل توجه می‌ترسیدند و برای کاهش ریسک، بسیاری از آنها برای دسترسی به ظرفیت جدید شریک شدند تا از ساخت خط تولید توسط هریک از شرکا اجتناب کنند، درحالی‌که دیگران به جای ایجاد خطوط تولید جدید بر ارتقای خطوط موجود تمرکز کردند. به این معنا کهافزایش ظرفیت “کنترل‌نشده” نبود، کارخانه‌های فولاد ازنیازهای سرمایه کلانتأسیسات جدیدبسیار واقفندو هم‌چنین تنها یک تصمیم ضعیف می‌تواند پیامدهای منفی بلندمدتی داشته باشد که آنها مشتاق بودند از آن اجتناب کنند.

     در همین ارتباط، نمودار شکل (۴) تعداد خطوط تولید HDG را که یا به‌تازگی در طول یک دهه ساخته شده‌اند یا به شدت تغییر کرده‌اند از نظر مقدار یا کیفیت یا هر دو نشان می‌دهد:

بنابراین، پس ازفعالیت نسبتاً آرامدر بخش HDG در طی دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، با ۲۶ خط HDG ساخته یا اصلاح‌شده در طی دو دهه (توجه! تعداد ۱۶ خط از آنها در اوایل دهه ۱۹۷۰)، ۴۳ خط در طول دوره ۲۰۰۰-۱۹۹۰ ساخته یا اصلاح شدند. تأثیر این موارد بر قیمت را می‌توان در نمودار R-H مشاهده کرد که در آن نشان داده شده است که تفاوت قیمت HDG نسبت به CRC (خط خاکستری) به مدت ۴ سال در اوایل تا اواسط دهه ۱۹۹۰ به صفر رسید، باوجود هزینه‌های اضافی برای گالوانیزه کردن (برای مثال روی، انرژی برای آنیل کردن، نیروی کار، قطعات یدکی و قطعات و هم‌چنین هزینه‌های بهره‌دهی).

اینمثال به وضوحظرفیت‌سازی اضافیمنجر بهکاهش قیمت‌ها در یک بخش خاصمحصول راکهصرفاً ناشی از تغییرات سریع در تقاضای بازار، درنظر گرفتن تهدیدهای رقابتی و هم‌چنین عدم‌تطابق (اجتناب ناپذیر) بین ظرفیت‌سازی و رشد تقاضا است نشان می‌دهد. در نهایت،وضعیت معکوس شد وبه سمت اواخر دهه ۱۹۹۰، با ادامه رشد تقاضا برای بستر HDG، قیمت‌های HDG به سطوح بسیار بالایی رسید،درحالی‌که تصمیم‌های شرکت‌های منفردی، احتمالاً تحت تأثیر نگرانی‌های احتمالی اضافه ظرفیت، سرعت ظرفیت‌سازی را کاهش داد.

این مطالعه موردی نشان می‌دهددرحالی‌که زمانی که ظرفیت برای پاسخگویی به تقاضا ساخته می‌شود، نقص‌هایی در تصمیم‌گیری وجود خواهد داشتو برخی از اشتباهات آشکار در تصمیمات اتخاذشده در آن زمان توسط شرکت‌هایی که به درستی مسیر بازار را ندیده بودند وجود داشت در واقع، به‌طور کلی، این فرآیند به‌خوبی مدیریت و توسط ملاحظات منطقی بازار و مالی هدایت شد.

مطالعه موردی تغییرات ظرفیت بر پایه سیاست‌گذاری

نتیجه‌گیری از گزارش “آخرین تحولات در ظرفیت فولادسازی ۲۰۲۲ (‘Latest Developments in Steelmaking Capacity 2022’)” OECD حاکی از این است که “افزایش ظرفیت فولادسازی جهانی طی ۵ سال گذشته با پیشتازی آسیا بوده است، درحالی‌که درست است افزایش ظرفیت زیاد بوده است، این امر، یعنی تقاضا نمی‌تواند محرک آن افزایش ظرفیت، باشد. اگر به ظرفیت OECD در مقابل تغییرات تقاضا نگاه کنیم موارد زیر را می‌بینیم (شکل۵):

در اینجا می‌توان دید که وقتی تغییرات تقاضادرنظر گرفته می‌شود، بزرگترین افزایش ظرفیت (نسبی) در خاورمیانه، آمریکای شمال عمدتا در آمریکا و اروپا اتفاق افتاده است. اروپا با رنگ قرمز مشخص شده است زیرا تنها منطقه‌ای است که ظرفیت آن در طی این مدت کاهش یافته است، بنابراین مقدار مثبت نشان داده شده بیشتر با کاهش تقاضا مرتبط است. به‌طور کلی، درنظر گرفته می‌شود که این سه مقدار بزرگ “ظرفیت-تقاضا” توسط سیاست‌گذاری پی‌ریزی می‌شوند.

در مورد خاورمیانه،بیشتر ظرفیت‌سازی در ایران است و عموما با تلاش دولت برای گسترش صادرات فولاد پس از توافق هسته‌ای ایران (برجام) در سال ۲۰۱۵ مرتبط است. در ازای محدود کردن فعالیت‌های غنی‌سازی هسته‌ای، توافق شد کهبسیاری از تحریم‌ها علیه ایران برداشته ‌شوند واین امکان را برای بهره‌گیری از رشد تجارت، در این مورد، پی‌ریزی‌شده با سنگ‌آهن و گاز ارزان قیمت داخلی باز می‌کرد. اما، میزانی که ایران توانست از این “گشایش” استفاده کند، آن‌طور که انتظار داشتند، نبود و علاوه بر این، در سال ۲۰۱۸، آمریکا از این توافق خارج شد، به‌طوری‌که تحریم‌های قابل‌توجهی همچنان پابرجا ماند. بنابراین،درحالی‌که ظرفیت افزایش یافته است، بسیار به سیاست مرتبط است، با باقی ماندن تحریم‌ها، ایران نمی‌تواند از این مزیت استفاده کند و باید در این مرحله به‌عنوان ظرفیت “غیرقابل دسترس” تلقی شود.

دومین حوزه بزرگ ظرفیت‌سازی نسبت به تقاضا در آمریکا است، جایی که ظرفیت به‌دنبال اعمال تعرفه‌های ۲۵ درصدی بر واردات بخش ۲۳۲ بر اکثر کشورها افزایش یافته است.آمریکا واردکننده خالص فولاد است و قیمت فولاد در این کشور به‌میزان زیادی توسط هزینه واردات تعیین می‌شود. به این ترتیب، تعرفه‌ها تأثیر مستقیمی بر قیمت‌گذاری و سودآوری تولید فولاد آمریکا داشت که موجب سرمایه‌گذاری در ظرفیت‌های جدید شد. این ظرفیت نشان‌دهنده افزایش واقعی ظرفیت در دسترس است.یعنی تأثیر مستقیم و واقعی بر موقعیت ظرفیت جهانی دارد و نتیجه مستقیم تصمیمات سیاست‌گذاری اتخاذشده توسط دولت آمریکا است.

برای اروپا،ظرفیت کاهش یافته است وتصور می‌شود که این امرعمدتاً ناشی ازعدم‌مزیت رقابتی هزینه مرتبط با هزینه کربن تحت طرح تجارت انتشار گازهای گلخانه‌ای اتحادیه اروپا (ETS) است.هرچند، این موضوع با فقدانتقاضا که ممکن است پیوندهایی با ETS اتحادیه اروپا داشته باشد، مهمتر شده است، اما تصور می‌شود که به میزان زیادی نتیجه مشاجره تهاجم روسیه به اوکراین و بحران انرژی متعاقب آن باشد. در اینجا سیاست‌گذاری مستقیماً منجر به کاهش ظرفیت شده است.

ساختار هزینه فولاد سبز، قوانین را تغییر خواهد داد

همانطورکه در مقاله (“افسانه ظرفیت فولاد اضافی”)که در بالا به آن اشاره شد بررسی گردید، ساختار هزینه بخش فولاد یکپارچهمنجر به تقریبا ۱۵ درصد ایجاد ظرفیت در “مازاد ظرفیت”، فراتر و بیش از نقطه عملیاتی هزینه بهینه، در ارتباط با چالش ادغام تعدادی از امکانات مختلف شده است. اما، این “مازاد ظرفیت” (توجه! “مازاد ظرفیت” نه “ظرفیت اضافی”) هدف بازار ارزشمندی را فراهم می‌کند، زیرا خود تقاضا در طول کل چرخه مثبت و یا منفی ۱۵ درصد تغییر می‌کند. یعنی “مازاد ظرفیت” ذاتی ایجادشده در تولید فولاد یکپارچه امکان می‌دهد تا اوج تقاضای بازار برآورده شود که بنابراین، نوسان قیمت را در اوج چرخه کاهش می‌دهد.

می‌توان به این موضوع به گونه‌ای متفاوت نگاه کرد زیرا تقاضای بازار در طول کل چرخه ۱۵± درصد تغییر می‌کند و بخش فولاد بایدحداکثر تقاضا را برآورده کند، کارخانه‌های فولاد به‌طور پیش‌فرض در بیشتر چرخه فولاد زیر ظرفیت کامل کار خواهند کرد، اما ساختار هزینه به گونه‌ای است که از این امر پشتیبانی می‌کند. با این حال، حرکت به سمت تولید فولاد “سبز” می‌تواند شاهدکاهش این مکانیزم ارزشمند متعادل‌کننده بازار باشد که مستلزم وجود مجموعه‌ متفاوتی از معیارهای تصمیم‌گیری است.

برای مثال، درحالی‌که ترکیب تکنولوژی جدید و پیچیده است، تولید فولاد از DRI بر پایه هیدروژن یک مسیر فرآیند خطی داردیک واحد الکترولیز،کارخانه DRI،EAF و ماشین ریخته‌گری و چالش یکپارچه‌سازی، مطمئناً در مقایسه با یک مجتمع فولاد یکپارچه با امکانات تولیدی چندگانه موازی، جریان انرژی و مواد نسبتا ساده است. به این ترتیب، بسیار شبیه به EAFهایامروزی،نقطه عملیاتی هزینه بهینهبسیار به حداکثر ظرفیت نزدیک‌تر خواهد بود (شکل مفهومی منحنی را به‌صورت خط خاکستری در نمودار L-H ببینید (شکل۶)). علاوه بر این،منحنی معمول هزینه یک کارخانه فولاد بر پایه H۲ درمقایسه با یک مجتمع یکپارچه تخت‌تر خواهد بود، زیرا هزینه‌های ثابت کمتر و ورودی‌های مواد خام و انرژی در سراسر محدوده عملیاتی یکنواخت‌تر خواهند بود. منحنی هزینه تخت‌تر به این معنی است کههزینه‌های نهاییتولیددر طیف وسیع‌تری از نقاط عملیاتیبرای یک کارخانهفولاد بر پایه H۲به هزینه‌های متوسطنزدیک‌تر است. این شکل متفاوت منحنی هزینه پیامدهای بالقوه‌ای بر ملاحظات ظرفیت خواهد داشت که عبارتند از:

۱) درحالی‌که امروزه،پایین‌ترین نقطه هزینه عملیاتی اساساً مجتمع‌های فولاد یکپارچه را مجبور می‌کند تا حدود ۱۵ درصد کمتر از ظرفیت در طول کل چرخه کار کنند، برای یک کارخانه فولاد بر پایه H۲ این تصمیم باید توسط مدیریت کارخانه گرفته شود، اما چنین تصمیمی اثرات هزینه نامطلوبی خواهد داشت.

۲) اما، انتظار می‌رود کههزینه معایب تولید با ظرفیت کمتربرای یک کارخانه فولاد H۲-DRI کمتر ازیک مجتمع فولاد یکپارچه باشد،بنابراین تصمیماتی که حاشیه سود را برمقدار اولویت می‌دهند،با فرض انعطاف‌پذیری پیکربندی تکنولوژی،باید آسان‌تر باشد.

۳) امروزه، سطحقیمت فولاد در شرایط رکود توسطهزینه‌های نهاییتولید مجتمع یکپارچه فولاد دیکته می‌شود و با کاهش نرخ استفاده از ظرفیت از حد مطلوب، به سرعت از میزان آن کاسته می‌شود.

۴) اما انتظار می‌رودهزینه‌های نهایی یک کارخانه فولاد بر پایه H۲ به هزینه‌های متوسط در محدوده عملیاتی وسیع‌تری نزدیک‌تر باشد. یعنی کاهش قیمت‌های دیکته شده توسط هزینه‌های نهایی مجتمع‌های یکپارچه، می‌تواند تأثیر بسیار بیشتری بر مقادیر عملیاتی کارخانه‌های H۲-DRI داشته باشد.

     در‌حالی‌که این مسائل در اینجا حل‌نشده باقی می‌مانند، پیشنهاد این است که گذار به فولادسازی بر پایه H۲ می‌تواند چالش‌هایی را در رابطه با ظرفیت ایجاد کند که ممکن است هم در طی گذار و هم در نقطه پایانی کربن‌زدایی متفاوت باشد. در طی دوره گذار، درحالی‌کهقیمت‌های فولاددر انتهای چرخهتوسط هزینه‌های نهاییتولیدکنندگان فولاد یکپارچه تعیین می‌شود،تولیدکنندگان فولاد بر پایه H۲با وضعیت نامساعدی مواجه خواهند بود زیرا قیمت‌هادر یک رکود بسیار کمتر از هزینه‌های نهایی آنها می‌شوند.یعنی در طی دوره گذار،فولادسازان بر پایه H۲ممکن است مجبور شوند کهسهم بیشتری از انعطاف‌پذیری بخشرا برای متوازن کردن بازارها درشرایط ضعف بازار بپذیرند؛ انعطاف‌پذیری بیشتر مورد انتظار مسیر H۲-DRI نیز می‌تواند این مورد را تقویت کند. این موضوع تأثیر نامطلوبی بر سودآوری این کارخانه‌ها و همچنین درک “کیفیت” ظرفیت آنها خواهد داشت.

بعدا، زمانی که فولادسازی بر پایه H۲ سهم بیشتری از تولید را به خود اختصاص دهد، تعادل بازار در خارج از دوره‌های اوج تقاضا بیشتر با تصمیمات اتخاذشده توسط مدیران کارخانه‌ها، با پشتیبانی از مدل عملیاتی انعطاف‌پذیرتر، به جای الزامات منحنی هزینه انجام می‌شود، همان‌طورکه امروزه چنین است. این می‌تواند به مدیریت بهتر تعادل بازار در جایی که تصمیمات صرفا اقتصادی است، اما مدیریت بدتر در جایی که هرگونه تاثیر دیگری برای حفظ تولید وجود دارد، منتج شود.

اشتراک گذاری

مطالب مرتبط

اردیبهشت ۳, ۱۴۰۴

میدرکس فلکس MIDREX Flex؛ راه حل گذار از گازطبیعی به هیدروژن


اطلاعات بیشتر
اردیبهشت ۳, ۱۴۰۴

شکاف ارزش میان قیمت طلا و استخراج‌کنندگان طلا


اطلاعات بیشتر
اردیبهشت ۳, ۱۴۰۴

بررسی تولید کبالت به تفکیک کشورها در سال ۲۰۲۳


اطلاعات بیشتر
© تمامی حقوق این سایت برای ماهنامه تخصصی پردازش محفوظ است.      طراحی و پشتیبانی : اینستا ادز