ماهنامه پردازش: از سال ۲۰۰۰، صنعت فولاد چین همگام با صنعتی شدن و شهرنشینی کشور به طرز چشمگیری در حال توسعه بوده است. اما با دستیابی به صنعتی شدن کامل توسط اقتصاد چین، مصرف فولاد مرحله رشد زیاد را سپری کرده است. رشد تقاضای فولاد از حفظ همگامی با گسترش امکانات تولیدی وامانده است و منجر به ظرفیت اضافی فولاد و در نهایت تحمیل زیانهای هنگفت صنعت فولاد در نیمه دوم سال ۲۰۱۶ شد. مسائل و اختلافات پوشانده شده توسط رشد چشمگیر گذشته، شروع به آشکار کردن خود کردهاند.
در طی سالهای ۲۰۱۸-۲۰۱۶، دولت چین ظرفیت عظیم غیرقانونی و منسوخ شده را از طریق اصلاح ساختاری طرف عرضه حذف کرد. از آن زمان حاشیه سود صنعت فولاد به میانگین بخش تولید رسیده است و نرخ استفاده از ظرفیت آن به یک سطح عادی بهبود یافته است. با این حال، هنوز به مسائل و اختلافات بنیادی در صنعت فولاد چین پرداخته نشده است.
چالشهای تغییر ساختار صنعت فولاد چین
۱- نسبت پایین تمرکز صنعت فولاد
ماهنامه پردازش- از دهه ۱۹۹۰، نسبت تمرکز صنعت فولاد چین دو بار اوج گرفته است: یک بار در سال ۲۰۰۰ و بار دیگر در سال ۲۰۱۰٫ این این موارد به دنبال بحران مالی آسیا در سال ۱۹۹۷ و بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ رخ دادهاند.
دولت چین از همین چند سال پیش به طور فعال شروع به دنبال نمودن ادغام و تملک (M&A) در بخش فولاد کرد و مجموعه اهدافی را برای بهبود تمرکز صنعت فولاد منتشر کرد. اما، M&A در صنعت فولاد به چند دلیل نتوانسته است به پیشرفت قابل توجهی منتج شود.
اول، موضوعات زمان بندی. افزایشهای M&A در گذشته به ما میگوید که هنگامی که یک صنعت تحت دوران سختی قرار میگیرد، M&A فعال میشود. هنگامی که شرکتها سودآور هستند، M&A بخار خود را از دست میدهند.
دوم، فاقد محرک است. در گذشته، شرکتهای تملک شده معمولاً شرکتهای زیانده با امید کمی به بهبود بودند. دولتهای محلی خواهان آن بودند که این شرکتها به عنوان راهی برای کاهش بار مالی خود توسط دیگران خریداری شوند، در حالی که شرکتهای فولاد که به دنبال تملک چنین شرکتهایی بودند، امیدوار بودند که سهم بازار خود را افزایش دهند و از طریق M&A به صرفهجوییهای ناشی از کمیت تولید (اقتصاد مقیاس) برسند.
اما، در واقعیت، شرکتهای خریداری (تملک) شده نتوانستند سودآوری کنند و در عوض به باری برای شرکتهای خریدار تبدیل شدند. برای مثال، شرکتهای Tonggang و Shuigang پس از تملک آنها توسط شرکتShougang ضرر کردند. از آن زمان، شرکتها نسبت به ورود به فعالیتهای M&A با شرکتهای رنجور محتاط شده اند. علاوه بر این، شرکتهای سودآور دلیلی برای تملک شرکتهای دیگر ندیده اند، و دولتهای محلی نمیخواستند شرکتهای سودآور در مناطق آنها توسط شرکتهای مناطق دیگر تملک شوند.
مسئله سوم مشکل در یکپارچهسازی پس از ادغام است. بسیاری از موارد M&A مشکل یکپارچهسازی پس از ادغام را نشان میدهند. این مورد بطور خاص بین شرکتهایی با ترکیب مالکیت مختلف، برای مثال، مالکیت دولتی در مقابل شرکتهای خصوصی چالشبرانگیز است. مبرمترین مسئله مدیریت کارکنان شرکتهای خریداری شده است. این موضوع بهخصوص وقتی دردسرساز است که شرکتهای خصوصی همتایان عمومی خود را تملک میکنند. اگر به درستی به آن پرداخته نشود، ممکن است بین دو طرف اختلاف بروز کند.
بنابراین، فقط تعداد معدودی از شرکتها، از جمله Baowu، Shagang و Jianlong، در وضعیت مناسب M&A قرار دارند. روند اخیر M&A تغییر ساختار شرکتهای ورشکسته بوده است. برای نمونه، شرکت صنایع سنگین Jianlong اقدام به تصاحب شرکت ورشکسته آهن و فولادShanxi Haixin کرد، در حالیکه شرکت Baowu نیز شرکت فولاد Chonggang را از طریق “صندوق سرمایهگذاری در سهام سرمایه صنعت فولاد Siyuanhe” تملک نمود. شرکت Shagang به بزرگترین سهامدار شرکت بدهکار “فولاد مخصوص Dongbei” بدل شد و شرکت Delong Holdings در روند نجات گروه بدهکار Tianjin Bohai قرار دارد. به نظر میرسد تغییر ساختار مطمئنترین راه برای حل مسئله بدهی باشد.
۲- همترازی صنعتی ناکارآمد
همترازی صنعت فولاد تحت اقتصاد برنامهریزی شده چین ارتباط نزدیکی با منشاء مواداولیه داشت. مواد اولیه فولاد از قبیل سنگآهن و زغالسنگ به طور کلی در شمال چین یافت میشوند. اما، از زمان معرفی اصلاحات و سیاستهای باز، توسعه اقتصادی در جنوب چین از سایر مناطق پیشی گرفته است. در نتیجه، بازار فولاد چین از پایه های تولید جدا شده و به حملونقل مسافت طولانی نیاز دارد، همانطورکه در شکل (۲) مشاهده میشود.
چین ذخایر سنگآهن نسبتاً فراوانی دارد که بیشتر آنها کم عیار بوده و نیاز به کانهآرایی دارند. از نظر هم کمیت و هم هزینه تولید، تامین داخلی سنگآهن از تقاضای سریعا در حال افزایش عقب افتاده است. در این شرایط، کارخانههای فولاد در مناطق ساحلی از جمله Baowu و Shagang پدیدار شده اند. کارخانههای متداول داخلی فولاد که از سنگآهن با هزینه بالای تولید استفاده میکنند با چالش اقتصادی روبرو شده اند. وقتی تقاضای بازار کساد میشود و قیمت فولاد کاهش مییابد، این شرکتها به طور کلی پول از دست میدهند. برای مثال، هنگامیکه بازار فولاد در سال ۲۰۱۵ ترشید، بیشتر شرکتهای فولاد دولتی در چین متحمل زیان شدند یا فقط سود اندکی کسب کردند. نه تا از ده زیانآورترین اعضای انجمن آهن و فولاد چین (CISA) در این زمان متعلق به دولت بودند. این شرکتها با تغییر ساختار بالقوه در آینده همچنان تحت فشار خواهند بود.
با افزایش تولید قراضه فولادی، فرآیند کوره قوسالکتریکی (EAF) جلودار خواهد شد. فرآیند EAF از لحاظ تولید سازگار با محیطزیست و انعطافپذیر است و بسیاری از مجتمعهای یکپارچه فولاد، از جمله موارد واقع در مناطق ساحلی را تهدید میکند. بنابراین، با رشد تولید قراضه فولادی، صنعت فولاد چین دوباره همتراز خواهد شد.
۳ – مشکل در اصلاح کارخانههای فولاد دولتی
از سال ۲۰۱۸، کارخانههای فولاد خصوصی ۵۹ درصد از تولید فولاد در چین را به خود اختصاص دادهاند. اما، بسیاری از کارخانههای دولتی فولاد، عمدتا متعلق به گروههای بزرگ آهن و فولاد هستند. بسیاری از بنگاههای دولتی (SOE ها) بنا به علل تاریخی و ساختاری در حال تحمل بار سنگینی میباشند. به ویژه، به دلیل اندازه نیروی کار و مزایای کارکنان آنها، هزینههای تولید آنها همچنان بالاست.
در آگوست سال ۲۰۱۵، شورای دولتی چین “رهنمودهای تعمیق اصلاحات در بنگاههای دولتی” را منتشر کرد و اهداف و اقدامات اصلاحات برای ایجاد محیط مطلوبتر برای اصلاح SOE را نشان داد: الزامات اصلاح جامع؛ اصلاح SOE بر حسب نوع؛ نوسازی با یک سیستم شرکتی مدرن؛ پالایش طرح کلی مدیریت داراییهای دولتی؛ تحول مالکیت مختلط؛ و تقویت نظارت برای جلوگیری از اتلاف داراییهای دولتی. اما، اصلاح SOE تحت شرایط نامساعد فعلی با چالشها و مشکلاتی روبرو است. چالشهای بسیاری در مورد اصلاح مالکیت، بهویژه در مورد پرداخت حقالزحمه کارکنان وجود دارد.
من بر این باورم که شرکتهای خصوصی در ایجاد سیستم شرکتی مدرن با چالشهایی روبرو خواهند شد. اکثر شرکتهای خصوصی فولاد در چین از نظر سطح نوآوری تکنولوژیکی، هنجارهای عملیاتی و توانایی مقابله با ریسکهای بازار باید ارتقا یابند.
۴- ترفیع الزامات زیستمحیطی
در تاریخ ۷ ماه مه ۲۰۱۸، وزارت اکولوژی و محیطزیست چین پیشنویس طرح اصلاحات “انتشار بسیار کم گازهای گلخانهای” را که به کارخانههای جدید فولاد (شامل موارد جابجا شده با ظرفیت کاهش یافته) برای تامین استانداردهای فوقالعاده کم انتشار گازهای گلخانهای نیاز دارد منتشر کرد.
شرکتهای فولاد در مناطق تعیین شده برای جلوگیری از آلودگی هوا واقع شدهاند و نیاز به اعمال تغییراتی دارند از جمله در شرکتهای JingJinJi پکن، Tianjin و Hebei و مناطق اطراف آن، دلتای رودخانه Yangtze و دشت Fenwei باید انتشار فوقالعاده کم گازهای گلخانهای را تا اکتبر ۲۰۲۰ تکمیل کنند. شرکتهای فولاد در مناطق دلتای رودخانه Pearl،Chengyu ، Liaoning مرکزی،Wuhan ، Changzhutan و Wuchangباید جابجایی خود را تا پایان سال ۲۰۲۲ تکمیل کنند و بقیه باید اهداف جدید مربوط به انتشار کم گازهای گلخانهای تا پایان سال ۲۰۲۵ را رعایت کنند.
این طرح شرکتها را ملزم به کنترل گاز خروجی سیستماتیک و غیرسیستماتیک میکند. همچنین به حملونقل پاک نیاز دارد. این بدان معناست که شرکتها موظفند نه تنها انتشار گاز خروجی حاصل از کارخانهها، بلکه همچنین انتشار در طی چرخه زندگی محصولات از مواد اولیه گرفته تا حمل و نقل را کنترل کنند. اما، شرکتها به طور مستقل قادر به تامین این الزام نیستند. برای مثال، در این طرح آمده است كه “بیش از ۸۰ درصد محصولات و فرآورده های جانبی شرکتها باید از طریق روشهای پاک مانند راهآهن، خط لوله یا روشهای شبیه خط لوله انتقال یابند.” همچنین میافزاید: شرکتهایی که قادر به برآورده کردن شرایط فوق نیستند میتوانند از وسایل نقلیه با انرژیهای نو یا وسایل نقلیهای که استاندارد ۶ چین برای انتشار گازهای گلخانهای را تامین مینمایند استفاده کنند. اما، حملونقل از طریق خط لوله برای شرکتهای دور از بنادر غیرواقعی است و وسایل نقلیه با انرژیهای نو برای حمل و نقل انبوه همچنان آماده نیست.
علاوه بر این، تعداد زیادی از کارخانههای فولاد که در مناطق ساحلی به وجود آمدهاند، در حال فشار آوردن به محیطزیست جوامع محلی اطراف خود هستند. به ویژه، آلودگی هوا در شمال چین، بهخصوص در استان Hebei که در آن تعدادی از کارخانههای فولاد متمرکز شدهاند، شدید است. به دلیل تعداد زیاد کارخانههای تولید فولاد، حتی مقررات سختگیرانهتر در انتشار آلایندگی برای تامین استانداردهای کیفیت هوا ناکافی هستند. به همین دلیل، توسعه در مناطق حساس به محیطزیست باید مشمول کاهش ظرفیت شود تا قوانین سختگیرانهتر انتشار آلایندگی را کامل اجرا کنند.
۵- تأثیر تولید هوشمند
صنعت فولاد یکی از صنایع شاخص مواد است. این صنعت نیاز دارد تا روشهای مدیریتی خود را از طریق IT و فنون تولید هوشمند ارتقا دهد. باید به مدیریت تولید چابک و پیشرفته دست یابد و راههای توسعه خود را تغییر یا ارتقا دهد. با وجود تفاوت در میزان، بیشتر کارخانههای اندازه متوسط و بزرگ تولید فولاد در چین پیشرفت قابل توجهی در مدرنسازی تولید و ساخت، مدیریت شرکتها، تدارکات، فروش و کنترل منبع انرژی با استفاده از IT و همچنین در زیرساخت و اتوماسیون فرآیندها و افزایش طرحهای مدیریت بنگاه انجام دادهاند.
اما بازهم باید پیشرفتهایی صورت گیرد. مسئله اول ناهمسازی یا شکاف در توسعه بین شرکتها است. برای مثال، شرکتهای پیشرو از جمله Baowu، Nangang و Angang از قبل شیوههای تولید هوشمند را اتخاذ کردهاند، اما بسیاری از کارخانههای تولید فولاد هنوز در مراحل اولیه اصلاح مدیریت اطلاعات بوده و به دور از هوشمندسازی هستند. سپس، در مقایسه با صنعتی شدن سنتی، اقتصاد پلتفرم، همگرایی تولید و خدمات را نمایان میکند. تولید خدمات به عنوان روند جدیدی ظاهر شده است. بسیاری از شرکتهای فولاد متوجه شدهاند که نیاز به تغییر روشهای سنتی توسعه خود از قبیل اقتصاد مقیاس، به منظور تبدیل شدن به شرکتهای خدماتی که مواد را بر اساس نوآوری تکنولوژیکی ارائه میدهند، دارند. اما، آنها بسیار دور از آن هستند و هنوز در حال تلاش برای کشف مسیرهای مختلف میباشند. اکنون چین در حال تغییر از “اینترنت پلاس” به “اسمارت پلاس” است.
پیشبینی تغییر ساختار صنعت فولاد در چین
۱- قابلیت تغییر ساختار
اول، دولتهای محلی طرحهای M&A را تدوین کرده اند. در سال ۲۰۱۶، استان Hebei “سیزدهمین برنامه پنج ساله خود برای تحول و ارتقا صنعتی” را منتشر کرد و متعهد به تسریع M&A شد. این استان قصد دارد تا سال ۲۰۲۰ تعداد کارخانههای تولید فولاد را از ۱۰۹ به ۶۰ کاهش دهد. همچنین الگوی صنعتی “۲۳۱۰” خود را اعلام کرد، به این معنا که دو گروه اصلی (Hegang و Shougang) به عنوان رهبر، سه گروه محلی فولاد (Qianan، Fengnan و Wuan) به عنوان پشتیبان، و ده تولیدکننده فولاد مخصوص به عنوان مکمل نقش ایفا میکنند.
استانJiangsu همچنان به تغییر جهت توسعه خود برای صنعت فولاد و پیشروی به سوی ارتقا و تغییر ساختار ادامه میدهد. در سال ۲۰۱۷، این استان شروع به ترویج الگوی صنعتی “۱۳۴” خود کرد، یعنی یک گروه شرکت بسیار بزرگ آهن و فولاد به عنوان اولین رده (Shagang با ظرفیت سالانه Mt 50)، سه شرکت بزرگ فولاد به عنوان دومین رده (Zhongtian، Yanhai و Xuzhou هر یک با ظرفیت سالانه بیش از Mt 20) و چهار تولیدکننده فولاد مخصوص به عنوان سومین رده (Nangang، Xing-cheng، Tiangong و Delong). هدف آن افزایش سهم چهار شرکت برتر تولید فولاد خام به ۸۱ درصد و سهم هشت شرکت برتر فولاد به ۱۰۰ درصد است. استانهای دیگر نیز طرحهای مشابهی دارند.
دوم، شرکتها به طور فعال برای M&A آماده میشوند. چین سه صندوق سرمایهگذاری سهام در صنعت فولاد را برای حمایت از M&A شرکتمحور و تغییر ساختار ایجاد کرده است. اول، صندوق سرمایهگذاری سهام صنعت فولاد Siyuanhe که در سال ۲۰۱۷ توسط گروه Baowu با تامین مالی ۴۰ تا ۷۰ میلیارد RMB ایجاد شد. صندوق Siyuanhe اکنون در حال تأمین مالی برای تغییر ساختار شرکت آهن و فولادChongqing است. شرکت مدیریت سرمایهگذاری Changcheng، و گروه HBIS مبلغ ۱۰ میلیارد RMB برای صندوق توسعه صنعتی Changcheng Hegang در سال ۲۰۱۷ جمع کردهاند. علاوه بر این، گروه سرمایهگذاریShanxi ، گروه Shangu، Zhongye Jingcheng و گروه Jianlong به طور مشترک صندوق تنظیم ساختار صنعتی فولاد استان Shanxi را با ۵۰ میلیارد RMB تأسیس کردند و برای اولین مرحله آن ۵ میلیارد RMB جمع کردند.
سوم، با کندی اقتصاد جهانی، صنعت فولاد چین طی چند سال آینده با مشکلات شدیدی روبرو خواهد شد، که به نوبه خود فرصتهای جدیدی را برای M&A ایجاد خواهند کرد. تغییر ساختار و M&A در صنعت فولاد سرعت بیشتری خواهند یافت، اما زمان نسبتا زیادی صرف ایجاد محیط توسعه کمی و کیفی صنعت فولاد خواهد شد. رقابت بین SME ها در گذشته به رقابت بین شرکتهای بزرگ تغییر یافته است: صنعت فولاد عاری از رقابت بیرحمانه نخواهد بود.
برای حل این مسئله، صنعت فولاد باید شرکتهای پیشتاز منتخبی را بپروراند و به آنها اجازه دهد یک موقعیت انحصاری را در بازارهای منطقه خود به دست آورند به طوریکه بتوانند تولید را برای انطباق با نیازهای در حال تغییر مدیریت کنند. این امر مستلزم تغییر ساختار درون منطقهای، که تحت سیستم اقتصادی فعلی با چالشهایی مواجه است، میباشد.
۲- همترازسازی مجدد صنعت فولاد تحت قوانین سختگیرانه تر انتشار گازهای گلخانهای
اولویت دولت چین در حفاظت از محیطزیست در سالهای اخیر تأثیر قابل توجهی بر شرکتهای فولاد، به ویژه شرکتهای واقع در مناطق شهری یا حومه آنها داشته است. شهرنشینی سریع باعث بروز اختلافات بین شهرها و شرکتهای فولاد شده است. علاوه بر آلودگی هوا، شرکتهای فولاد مجبور به جابجایی کارخانههای خود میباشند زیرا شهرها برای توسعه شهری به زمین بیشتری نیاز دارند.
برای مثال، شهرTangshan طرحی را برای رشد کیفی در صنعت فولاد در ماه ژوئن سال ۲۰۱۸ منتشر کرد. بر اساس این طرح، Tangshan قصد دارد کارخانههای محلی فولاد را به مناطق ساحلی یا راهآهنهای مجاور جابجا کند. طبق این طرح کارخانههای فولاد درون حوزه توسعه شهری، موارد واقع در نواحی خط قرمز اکوولوژیک، و موارد دور از مناطق ساحلی یا راهآهن را به مناطق ساحلی یا بندری جابجا میشوند. در نتیجه، همترازسازی صنعت فولاد در شهر Tangshan بر چهار گروه از مناطق متمرکز خواهد شد: مناطق ساحلی جنوب شرقی (Leting و Chaofeidian)، مناطق شرقی (Luanxian Guy)، مناطق شمالشرقی (Qianan) و مناطق شمالغربی (Qianxi، Zunhua). علاوه بر این، استان Shandong نیز قصد دارد تولید فولاد را در مناطق ساحلی خود متمرکز کند. بهعلاوه، گروه Baowu برای جابجایی کارخانه خود واقع درNanjing به ساحل Jiangsu برنامهریزی کرده است.
در حال حاضر ۳۸ کارخانه فولاد در مناطق شهری واقع شدهاند و تقریبا ۴۰ درصد از کل ظرفیت تولید فولاد را تشکیل میدهند. در بین آنها، از ۲۰ شرکت خواسته شده تا جابجا شوند. من بر این باورم که کارخانههای تولید فولاد شهری در مناطق Jingjinji و دلتای رودخانه Yangtze، که از آلودگی هوا رنج میبرند و تمرکز شدیدی از ظرفیت تولید فولاد را نشان میدهند، بجای اینکه به انتقال به مناطق دیگر را در نظر بگیرند باید ظرفیت خود را کاهش دهند.
مشکلات بیشتری در برابر همترازسازی مجدد صنعت فولاد چین عبارتند از: همترازسازی مجدد کارخانههای تولید فولاد وابسته به منابع و تأثیر افزایش تولید فولاد با کوره EAF. این مشکلات در کوتاهمدت برطرف نخواهند شد.
۳- شتاب اصلاح SOE ها
چین مجموعهای از سیاستها را برای اصلاح SOEها منتشر کرده است، و برخی نیز در حال پیادهسازی این سیاستها به عنوان برنامههای آزمایشی هستند. اصلاح SOEها در آینده تسریع خواهد شد. یکی از مؤلفههای مهم اصلاح SOE ها در چین اصلاح مالکیت مختلط است، که به معنای ترکیب کردن وجوه خصوصی در SOEها است. از طریق اصلاح مالکیت مختلط، SOEها میتوانند رشد متقابل با شرکتهای خصوصی را دنبال کنند، از نقاط قوت خود استفاده نمایند و ضعف خود را تکمیل کنند. اما، باید توجه داشت که اصلاح مالکیت مختلط بیشباهت با خصوصیسازی رایج SOE ها است. این کاملا متفاوت از خصوصیسازی به طور کلی درک شده در غرب است. طبق اصلاح مالکیت مختلط، صندوقهای دولتی به طور کامل کنار گذاشته نمیشوند و SOEها حتی میتوانند به عنوان بزرگترین سهامدار شرکت جدید باقی بمانند.
مفهوم اصلاح مالکیت مختلط چیز جدیدی نیست: زمان آن به دهه ۱۹۹۰ باز میگردد هنگامی که چین برای اولین بار اصلاحات بازار را پیگیر شد. برخی مسائل در طی فرآیند اولیه اصلاح، از جمله اتلاف داراییهای دولتی بروز کردند و اصلاح SOEها برای مدتی رو به کاهش گذاشت.
دولت فعلی چین سیاستی را برای ترویج اصلاح SOEها به صورت قانون درآورده است، اما برای اجرای آنها وظایف سنگینی باقی مانده است. بنگاههای دولتی (SOEها) نگران اتلاف داراییهای دولتی هستند در حالی که شرکتهای خصوصی از شکست سرمایهگذاریهای خود میترسند زیرا آنها هیچ قدرت تصمیمگیری در دست ندارند. بنابراین، اصلاح مالکیت مختلط در مراحل اولیه خود باقی است.
حاصل یک به اضافه یک میتواند بیش از دو باشد چنانچه اصلاح مالکیت مختلط به این معنی باشد که SOEها میتوانند به طور کامل از داراییهای دولتها، سرمایه انسانی و تکنولوژی آنها استفاده کنند در عین حالی که شرکتهای خصوصی سیستمهای مدیریتی، طرحهایی با سود انعطافپذیر و ظرفیت کاوش بازارهای جدید را به کار میگیرند. اما، مهمتر اینکه، این دو باید نقاط ضعف یکدیگر را تکمیل کرده و همافزایی نمایند.